عبدالعظيم صاعدي-حافظ تا کهکشان عرفان و اخلاق
عبدالعظيم صاعدي-شعر سپيد- عارفانه-عاشقانه-نماز-نيايش-پاييزي-خدمات نشر-نتشارات نور فاطمه

فهرست اصلي
1 - صفحه اصلی
2 - آشنایی
3 - کتاب های نثر
4 - دفتر های شعر
5 - کتابهای زیر چاپ
6 - کلامی و پیامی
7 - صاعدی و دیگران
8 - تماس با ما
9 - خدمات كارشناسي
10- دريافت كتاب PDF
 
 
بخشي از کتاب های نثر
2- با حافظ تا کهکشان عرفان و اخلاق

3 - تذکره المتقین

6 - خدا باوری در شعر فروغ
 

 

برگی از یک کتاب 

حافظ تا کهکشان عرفان و اخلاق :
370 صفحه
چاپ سوم : بهار 69

 
 در بخشي‌ از مقدمه‌ ديوان‌ حافظ‌ چنین میخوانیم ...

لبل‌  بنوا سازي‌
حافظ‌  بغزل‌ گوئي‌

ديوان‌ حافظ‌

حاوي‌ مقدمه‌ ـ شرح‌ عمومي‌ تمام‌ لغات‌ ـ
ترجمة‌ ساده‌ و روان‌ حافظانه‌هاي‌ عربي‌ ـ
و گزينش‌ مصرعي‌ عاشقانه‌ بعنوان‌ نام‌ هر غزل‌

اهتمام‌:
عبدالعظيم‌ صاعدي‌
عبدالوهاب‌ خواجه‌ نوري‌

حافظ‌ از زبان‌ حافظ‌

هنر در ايران‌ به‌ اقتضاي‌ تاريخ‌ سياسي‌ - مذهبي‌ گذشتة‌ كشورمان‌، هنري‌ عام‌ نبوده‌ است‌. ممنوعيّت‌ از پرداختن‌ به‌ اَشكالي‌ از هنر در تاريخ‌ گذشتة‌ ايران‌، باعث‌ تبلور و تجلّي‌ آن‌ هنرها در بافت‌ و اندام‌ هنر شعر شده‌ است‌. به‌ تعبير ديگر، عصاره‌ و چكيدة‌ هنر در ايران‌زمين‌ جز شعر نيست‌. شعر در زبان‌ پارسي‌ هنري‌ است‌ كه‌ از ادغام‌ روحاني‌ و دل‌پسند چندين‌ هنر متولّد شده‌ است‌ و چون‌ تا قبل‌ از قيام‌ مشروطه‌، رمان‌ و قصّه‌ نيز رخنه‌اي‌ در ميان‌ مردم‌ نداشته‌ و هم‌چنين‌ اين‌ سرزمين‌ از بهره‌گيري‌ و استفاده‌ از هرگونه‌ وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ تقريباً محروم‌ بوده‌ است‌ ، از اين‌ رو مي‌توان‌ گفت‌ تنها آموزگار و مربّي‌ راستين‌ و معتبر عموم‌ مردم‌، عنصري‌ جز شعر نبوده‌ است‌. طبقات‌ مختلف‌ و آحاد مردم‌، تنها با خواندن‌ و تماس‌ با شعر، از نوع‌ اعتقاد پيشينيان‌ خود و نحوة‌ زندگي‌ و خصوصيّات‌ روحي‌ آن‌ها و ساير مردم‌ در ديگر نقاط‌ اين‌ مرز و بوم‌ باخبر و مطلع‌ مي‌گشتند.
در جوّ چنين‌ فرهنگ‌ مدغم‌ و معصومي‌ كه‌ مردم‌ حرف‌ها، ايده‌ها، و آرزوهاي‌ خود را تنها از زبان‌ يك‌ هنر (شعر) مي‌شنوند و آنچه‌ را هم‌ مي‌شنوند به‌ دليل‌ آميختگي‌ با لطافتهاي‌ هنر، حقيقت‌ مي‌شمرند، بي‌شبهه‌، مسؤوليّت‌ شاعر كه‌ شعرش‌ آميزه‌اي‌ از هنرهاي‌ نقاشي‌، مجسمه‌سازي‌، معماري‌ و موسيقي‌ است‌، بسيار سنگين‌ و معظّم‌ جلوه‌ مي‌كند. و در حقيقت‌ اين‌ تنها شاعر است‌ كه‌ به‌جاي‌ تمام‌ هنرمندان‌ ديگر در صحنة‌ جامعه‌ رخ‌ مي‌نمايد تا آيا در چنان‌ مقام‌ شامخ‌ و رفيعي‌، حاصل‌ هنرش‌ (شعر) را عرصة‌ بازتاب‌ كدام‌ اعتقاد روشن‌ يا باور تيره‌ قرار دهد و خيل‌ مشتاقان‌ هنر را با خود به‌ كدام‌ فرود و فراز معنوي‌ كشانده‌ و به‌ كدام‌ برزخ‌، بهشت‌ يا دوزخ‌ رهنمون‌ سازد.
در سرزميني‌ كه‌ شعر آينه‌ تمام‌ هنرهاست‌، هيچ‌ مورّخ‌، فيلسوف‌، جامعه‌شناس‌، و حتّي‌ دانشمندي‌ بدون‌ استمداد از شعرا توفيق‌ نخواهد يافت‌ گزارشي‌ صحيح‌ از اوضاع‌ تاريخي‌، اجتماعي‌، علمي‌ و جلوه‌هاي‌ معنوي‌ و مادّي‌ مردم‌ را به‌ ثبت‌ رسانده‌ و به‌طور كامل‌، حقّ مطلب‌ را ادا نموده‌ از عهدة‌ آن‌ برآيد.
ادراك‌ اين‌ نكته‌ و بذل‌ توجه‌ به‌ چنين‌ مهمّي‌، مسؤوليّت‌ خطير شاعران‌ را در اين‌ خطّه‌، پررنگ‌تر به‌ آنان‌ گوشزد مي‌كند و شاعر را هر لحظه‌ بيش‌ از پيش‌، به‌ راست‌ كرداري‌ و درست‌ گفتاري‌ موظّف‌ مي‌سازد.
انسان‌ به‌ دليل‌ فطرت‌ توحيدي‌ خويش‌، خواستار و خريدار هنر است‌ و هم‌چنان‌كه‌ آمد، در اقليمي‌ كه‌ تنها هنر قابل‌ عرضه‌ براي‌ اكثر طبقات‌ آن‌، جز «كلام‌» وسيله‌اي‌ ديگر نيست‌، شاعر بايد بداند مردمش‌ را به‌ كدام‌ سمت‌ و سو فرا مي‌خواند و تشنگان‌ طبيعي‌ هنر را به‌ سراب‌ مي‌كشاند و يا بر سر آب‌.
در چنين‌ اقليمي‌، شاعر حقّاً بايد اين‌ نكته‌ مهم‌ را مدّ نظر داشته‌ باشد كه‌:
شعر را مقصود گر آدم‌گري‌ است‌ شاعري‌ هم‌ شيوة‌ پيغمبري‌ است‌
و به‌ اعتبار همين‌ عقيده‌، شاعر بايد هم‌چون‌ پيامبران‌، نخست‌ خويش‌ را بپيرايد و سپس‌ در صدد پالايش‌ خلق‌ برآيد. چرا كه‌ جوهره‌ و اساس‌ كار هر هنرمند «الهام‌» است‌ كه‌ همان‌ سايه‌ و مينياتور مايه‌هاي‌ «وحي‌» در پيامبران‌ است‌. و هنرمند تا آن‌گاه‌ كه‌ نيروي‌ «الهام‌» را با كژروي‌ها در خود تباه‌ و ضايع‌ نكرده‌، حرفش‌ قابل‌ تعمّق‌ و كلامش‌ شايستة‌ عمل‌ است‌. چنين‌ هنرمندي‌ صادق‌ است‌ و گفتار و نظرش‌ را چون‌ اقوال‌ پيامبران‌ درباره‌ خودش‌ و ديگران‌ مي‌توان‌ به‌ آساني‌ پذيرفت‌.
با ارايه‌ توضيح‌ فوق‌ اكنون‌ براي‌ شناخت‌ شاعري‌ با اين‌ شاكله‌ و وصف‌، يعني‌ «حافظ‌» به‌ هموارترين‌ راه‌ يعني‌ اتّكا به‌ قول‌ خودش‌ در معرّفي‌ خودش‌ متوسّل‌ مي‌شويم‌: كه‌ اين‌ راه‌، كوتاه‌ترين‌ راه‌ شناخت‌ واقعي‌ هنرمندي‌ چون‌ اوست‌؛ هنرمندي‌ رهرو طريق‌ انبياء كه‌ با صراحت‌، خويش‌ را چنين‌ توصيف‌ مي‌كند:...

 

 
هیچ دردی
        بی تسکین

هیچ سنگی
            بی آواز

وهیچ لحظه ای
  بدون معجزه نیست

گاه
 که به عشق ایمان داری

۞۞۞

به ارتفاع بیدار عشق
 آویخته ام
تا انسان
     از خواب اعماق
                      برخیزد
وخویش را
         تا بی نهایت خدا
                     باورکند

 
www.easy-hit-counter.com
 

صفحه اصلی - آشنائی - کتاب نثر - کتاب شعر - کتابهای در دست چاپ - کلامی و پیامی- صاعدی و دیگران - تماس با ما - خدمات كارشناسي

تاريخ انتشار 1387- بروز شده : تابستان91 - حقوق سایت محفوظ و متعلق به صاحب سایت است - انتقال مطالب سایت با ذکر ماخذ آزاد است
نرم افزاری سایت : موسسه کبوتر