عبدالعظيم صاعدي-تذکره المتقین
عبدالعظيم صاعدي-شعر سپيد- عارفانه-عاشقانه-نماز-نيايش-پاييزي-خدمات نشر-نتشارات نور فاطمه

فهرست اصلي
1 - صفحه اصلی
2 - آشنایی
3 - کتاب های نثر
4 - دفتر های شعر
5 - کتابهای زیر چاپ
6 - کلامی و پیامی
7 - صاعدی و دیگران
8 - تماس با ما
9 - خدمات كارشناسي
10- دريافت كتاب PDF
 
 
بخشي از کتاب های نثر
2- با حافظ تا کهکشان عرفان و اخلاق

3 - تذکره المتقین

6 - خدا باوری در شعر فروغ
 

 

برگی از یک کتاب 

تذکره المتقین : 246 صفحه
اثري از :حاج شیخ محمد بهاری
( مقدمه و توضیح : عبدالعیم صاعدی )
 چاپ اول : تابستان 75

 
 
بخشی از مقدمه بر کتاب: تذکره المتقین
اثر: حاج شیخ محمد بهاری
 
جدا از جرم‌ و ثقل‌ بدعت‌ها

 يادداشتي‌ بر نوشته‌هاي‌ عارف‌ بلندمرتبه‌ شيخ‌ محمّد بهاري
‌ به‌ بهانة‌ برپايي‌ بزرگداشت‌ اين‌ عالم‌ فرزانه‌ و سالك‌ وارسته‌.

-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

  گفتن‌ يا نوشتن‌ دربارة‌ كمّ و كيف‌ زندگي‌ معاصرين‌ از صاحبان‌ فن‌ و هنر، به‌ لحاظ‌ نزديك‌ بودن‌ افق‌ زماني‌ آنان‌، كار مشكل‌ و نابه‌هنجاري‌ نيست‌ و نياز به‌ تحقيق‌ و تتبّع‌ ندارد.
 راستاي‌ زندگي‌ آنان‌ در چشمرس‌ است‌ و نوع‌ كار و اثرشان‌ به‌ آساني‌ در دسترس‌. و بهانة‌ نوشتن‌ يادداشت‌ بر كار معاصرين‌ نيازي‌ به‌ تصوير كردن‌ زندگي‌ خصوصي‌ يا عمومي‌ صاحب‌ اثر را براي‌ پژوهشگران‌ باقي‌ نمي‌گذارد. كه‌ اين‌ مهم‌ ـ تورق‌ شناسنامة‌ صاحب‌ اثر را ـ اگر مهم‌ باشد، در فرهنگ‌ فعلي‌ ما، به‌ دلايل‌ گوناگون‌، وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ به‌ انجام‌ مي‌برند و معافيت‌ پرداختن‌ به‌ اين‌ گونه‌ تحقيق‌ را خود بخود! به‌ دست‌ محقق‌ مي‌سپرند، خاصه‌ هنگامي‌ كه‌ تحقيق‌ دربارة‌ بزرگي‌ است‌ از سلالة‌ عرفان‌ كه‌ رها از وسوسه‌ي‌ هر شهرت‌طلبي‌، از كل‌ روزها و شبهاي‌ عمرش‌ هدفي‌ جز پيوستن‌ به‌ حق‌ و رستن‌ از خلق‌ و دلق‌ را نداشته‌ است‌.
 و امّا به‌ راستي‌ چه‌ فرق‌ مي‌كند، ره‌يافتگاني‌ همچون‌ او در چه‌ سال‌، و در كدام‌ خطه‌، و از كدام‌ پدر و مادر پا به‌ عرصة‌ زمين‌ نهاده‌اند. اين‌ اَبَرمردان‌ از هر جغرافيا و زمان‌ و فرهنگ‌، متعلق‌ به‌ انسان‌ و انسانيت‌اند.
 وجود ايشان‌ خلاصه‌ در انديشه‌ و عمل‌ آنان‌ است‌ كه‌ حاصلش‌ به‌ حق‌ پيوستن‌ آنان‌ و به‌ تعبيري‌ ديگر، زميني‌ نمودن‌ حق‌ است‌ در برابر ديگران‌.
 ابعاد وجودي‌ اين‌ اسوه‌هاي‌ ايماني‌، زمان‌ و مكان‌ نمي‌شناسد و حضور گستردة‌ آنان‌ مافوق‌ تاريخ‌ و جغرافيا در حركت‌ و همچنان‌ بركت‌ براي‌ خلق‌ و خلقت‌ است‌.
 اينان‌ خود، از طلسم‌ اسم‌ و جسم‌ گذشته‌ تا به‌ حق‌ ملحق‌ شده‌اند. پس‌ شايسته‌ تر نيست‌ ما نيز بر آنچه‌ نزد ايشان‌ ارزش‌ نگهداشت‌ نداشته‌، يعني‌ بر كم‌ و كيف‌ نام‌ و بامشان‌ اصرار و الحاح‌ نورزيم‌. و همانا يادگار آنان‌ را كه‌ غنيمت‌ اثر وجودي‌ ايشانست‌ به‌ حراست‌ و نگهباني‌ بايستيم‌، خاصه‌ در اين‌ هنگام‌ و هنگامه‌، و آشوب‌ و آشفتگي‌ي‌ عرصه‌ ـ چه‌ كار، بايسته‌تر از حفاظت‌ از آثار مرداني‌ كه‌ تحفة‌ اخلاق‌ و عرفانند. مرداني‌ بي‌تكرار! مرداني‌ تاج‌ بر فرق‌ روزگار! مرداني‌ كه‌ شناسنامة‌ آنان‌ منحني‌ سلوك‌ آنان‌ است‌. نه‌ آن‌كه‌ چند اسم‌ و شماره‌، قلمي‌ شده‌ در دفترچه‌اي‌ كوچك‌.
 با توضيحات‌ فوق‌ اينك‌ به‌ تورق‌ در اثر يكي‌ از همين‌ نادره‌ مردان‌، بر كتاب‌ تذكرة‌المتقين‌، بر شناسنامة‌ حاج‌ شيخ‌ محمد بهاري‌ همداني‌ رحمة‌الله‌ عليه‌ مي‌نشينيم‌.
 ... آثار بزرگان‌ هر فن‌ به‌ راستي‌ خالي‌ از كاستي‌ و به‌ دور از نقص‌ و كوتاهي‌ست‌. چرا كه‌ از هر بزرگ‌، كاري‌ اگر سر زند همانا كامل‌ و كارا خواهد بود. همچنانكه‌ از هيچ‌ كوچك‌ و خردي‌، كاري‌ بزرگ‌ به‌ ظهور نخواهد رسيد.
 تذكرة‌المتقين‌ كاري‌ از سالكي‌ بزرگ‌ و عارفي‌ عظيم‌ است‌. عالم‌ عامل‌ و جليل‌الشأني‌ كه‌ رهروان‌ بسياري‌ را با مفاهيم‌ و دستورالعمل‌هاي‌ خويش‌، چراغ‌ و چاره‌ سنگلاخهاي‌ هزار توي‌ طريقت‌ بوده‌ و هست‌.
 كتاب‌ شريف‌ تذكرة‌المتقين‌ به‌ دور از هر گونه‌ اداها و ادعاهاي‌ خانقاهي‌ و شبه‌ خانقاهي‌ به‌ واقع‌ تواناترين‌ دستگير و ارشادگر طالبان‌ حق‌ و حقيقت‌ است‌.
 اين‌ كتاب‌، كتابي‌ است‌ كه‌ خواننده‌ي‌ جستجوگر را از «الف‌» تا «ياي‌» سلوك‌ هدايت‌ و حمايت‌ مي‌كند. و بي‌ هيچ‌ اعوجاج‌ از جاده‌ي‌ شريعت‌ محمدي‌ و طريقت‌ علوي‌، طالب‌ و خواستار حق‌ را رهسپار ارتفاعات‌ ايماني‌ ايقاني‌ و لقاي‌ الهي‌ مي‌نمايد. و همچنان‌ در خلال‌ هر صفحه‌ و سطر، شاكله‌ي‌ حقيقي‌ سلوك‌ و سالك‌ را بي‌ هيچ‌ خط‌ و رنگي‌ از بدعت‌ و پندارگرايي‌، ترسيم‌ و تفسير مي‌كند.
 جرئتمندانه‌ مي‌توان‌ نوشت‌ تذكرة‌المتقين‌ تنها كتاب‌ عرفاني‌ در چند دهه‌ اخير است‌ كه‌ در كمال‌ متانت‌ و در اوج‌ لطافت‌، سالك‌ را گام‌ به‌ گام‌ مدد مي‌دهد كه‌ با طي‌ كوتاهترين‌ راه‌، حضور حق‌ را در خود به‌ جشن‌ بنشيند.
 و براي‌ نيل‌ بدين‌ مقصود عشق‌ و توسل‌ به‌ ائمه‌ هدي‌ ـ هموارترين‌ راه‌ را انتخاب‌ و معرفي‌ مي‌كند و همچنان‌ بر انجام‌ واجبات‌ و اتيان‌ مستحبات‌ در حد توان‌ سالك‌، تكيه‌ مي‌كند و از طريق‌ شرح‌ و بيان‌ نوع‌ سلوك‌ معصومين‌ كه‌ مأخوذ از راه‌ و روش‌ پيامبر اكرم‌ (ص‌) است‌ به‌ اثبات‌ اين‌ نكته‌ مبادرت‌ مي‌ورزد كه‌ سلوك‌ همانا جمع‌ شريعت‌ و طريقت‌ است‌. و شريعت‌ انجام‌ واجبات‌ است‌ كه‌ «شناخت‌» حق‌ را باعث‌ مي‌گردد. و طريقت‌ انجام‌ مستحبات‌ است‌ كه‌ در مجموع‌ ديدار الهي‌ را موجب‌ مي‌شود و در يك‌ كلام‌، سالك‌ را كسي‌ مي‌داند كه‌ وجودش‌ مجذوب‌ انجام‌ واجب‌، و مشتاق‌ عمل‌ به‌ مستحب‌ است‌ و چنين‌ كار، كاري‌ خرد و اندك‌ نيست‌ و مسلّم‌ است‌ كه‌ بي‌ پشتوانه‌ي‌ نيرويي‌ كه‌ سخت‌ها را سهل‌ ـ و محالات‌ را ممكن‌ مي‌كند، هرگز ميسر نخواهد بود.
 لذا شيخ‌ محمّد بهاري‌ در تمام‌ مواعظ‌، پيام‌ها و مراسلات‌ كوتاه‌ و بلندش‌، رندانه‌ سالك‌ را صلا و شادباش‌ به‌ عشق‌ مي‌زند و او را با دعوت‌ به‌ استقامت‌ بيش‌تر در توسل‌ به‌ «معصومي‌» كه‌ روح‌ و باطنش‌ را مجاب‌ كرده‌، ترغيب‌ و تشويق‌ به‌ دامن‌ زدن‌ به‌ عشق‌ مي‌كند. و در اين‌ مسير بي‌ هيچ‌ اعتناء و اشاره‌ به‌ نوع‌ منازل‌ مشهور و متداول‌ در تصوف‌ يعني‌ منازل‌ هفتگانه‌، طالب‌ و جوياي‌ حضرت‌ احديت‌ ـ و يا به‌ گفتة‌ خودش‌ «سالكين‌ الي‌ الله‌» را با خطاب‌ جمله‌ي‌... (بدان‌ اي‌ برادر من‌!) مو به‌ مو طبق‌ دستورات‌ وارده‌ در شرع‌ و نه‌ چون‌ مرسومات‌ تصوف‌ (داد و دهش‌ نبات‌ و دستمال‌ و انگشتري‌ و بازيهايي‌ ديگر ميان‌ مراد و مريد) در گام‌ نخست‌، دعوت‌ به‌ توبه‌ نموده‌ سپس‌ وي‌ را ملزم‌ به‌ مراقبه‌ از حال‌ جديد و دستاوردهاي‌ حاصل‌ از توبه‌ مي‌نمايد و راه‌هاي‌ پايداري‌ بر چنين‌ مراقبة‌ نفساني‌ را باز هم‌ منطبق‌ بركلام‌ معصومين‌ يك‌ به‌ يك‌ توضيح‌ داده‌ گوشزد مي‌كند. و آنگاه‌ به‌ آداب‌ «رفاقت‌ سالكانه‌» كه‌ پله‌ي‌ دوم‌ مرام‌ و مكتب‌ عرفاني‌ اوست‌ تكيه‌ نموده‌ طبق‌ اخبار مذكور از اهل‌ بيت‌ به‌ شرح‌ شرايط‌ چنان‌ «دوست‌ و رفيق‌» دقيق‌ مي‌شود، و ثابت‌ مي‌كند «دوستي‌ سالكانه‌» و جفت‌ شدن‌ دو قلب‌ كه‌ لامحاله‌ حاصلش‌ ايثار و احسان‌ براي‌ آن‌ ديگريست‌ به‌ سالك‌ مدد مي‌دهد كه‌ از «دوگانگي‌»ها و «لوچ‌ بيني‌»ها فاصله‌ گرفته‌ تدريجاً غبار عالم‌ كثرت‌ را كه‌ مانع‌ از ورود او به‌ عالم‌ وحدت‌ است‌ از خود زدايش‌ كند.
 طرز معاشرت‌ با همسر و فرزند و فريضة‌ تربيت‌ صحيح‌ آنان‌ يكي‌ ديگر از دستورالعمل‌هاي‌ شيخ‌ به‌ طالبين‌ راه‌ حق‌ است‌. در اين‌ راستا صاحب‌ تذكره‌ نكته‌ به‌ نكته‌ به‌ نوع‌ تربيتي‌ كه‌ معصومين‌ در مورد اهل‌ بيت‌ خود داشته‌اند تأكيد نموده‌ و با اشاره‌ به‌ حكمِ اسلاميِ ولايت‌ پدر در رأس‌ خانواده‌، پدر را ملزم‌ به‌ تحمل‌ شدايد و مشقات‌، جهت‌ تربيت‌ كامل‌ و سالم‌ همسر و فرزند و تحويل‌ آنان‌ به‌ جامعه‌ مي‌داند.
 آداب‌ زيارت‌ معصومين‌ و بيان‌ طرز و طوري‌ كه‌ زائر به‌ بايستگي‌ شأن‌ آنان‌ معرفت‌ يابد و از اين‌ رهگذر شعله‌ي‌ عشقش‌ دامنگيرتر شود يكي‌ ديگر از فصول‌ كتاب‌ است‌ كه‌ خود مقدمه‌اي‌ جامع‌ براي‌ فصل‌ ديگر، يعني‌ آداب‌ زيارت‌ حج‌ و تمثيلاً لقاي‌ الهي‌ و زيارت‌ حق‌ است‌.
 شيخ‌، در دستورالعمل‌هاي‌ خود به‌ كرّات‌ بر دوري‌ از افراط‌ و تفريط‌ تكيه‌ مي‌كند و تذكر مي‌دهد كه‌: «خيرالامور اوسطها» در همه‌ چيز جاري‌ است‌. آنگاه‌ با شرط‌ مساعدت‌ مزاج‌، هر سالك‌ را ملزم‌ به‌ شبخيزي‌ و اداي‌ پاره‌اي‌ اذكار مي‌نمايد و همچنان‌ وي‌ را مقيد به‌ سالم‌ زيستن‌ در اجتماع‌ و حاصلخيز بودن‌ براي‌ خلق‌ مي‌سازد و بر خلاف‌ شيوه‌ي‌ تصوف‌، انزوا و گوشه‌نشيني‌ را منع‌ و ملامت‌ مي‌كند. و باور نهايي‌ خود را در ضمن‌ بخش‌ آداب‌ سلوك‌ چنين‌ ابلاغ‌ مي‌دارد : ـ تنها سالكي‌ پرده‌ از رخسار شاهد غيب‌ خواهد گشود كه‌ در دايره‌ عشق‌ به‌ معصوم‌، امر واجب‌ و حكم‌ مستحبي‌ از او ضايع‌ نشود.
 و بدين‌ منوال‌ و به‌ استناد تبويب‌ كتاب‌ تذكره‌، شيخ‌، توبه‌ را آغاز سلوك‌، انتخاب‌ دوستي‌ هم‌سلوك‌ كه‌ عامل‌ ايستادگي‌ و نشاط‌ نفس‌ يكديگر در طريقت‌ باشند را پلة‌ دوم‌، و حضور پاك‌ و فعال‌ در خانه‌ و بازار را پلّه‌ سوم‌، زيارت‌ و توسل‌ را پلّه‌ چهارم‌، و «حج‌» را كه‌ ديدار خانة‌ خدا و در بطن‌ و كنه‌ مناسك‌ آن‌، براي‌ سالك‌ لقاي‌ الهي‌ نهفته‌ است‌، پايان‌ كار سالك‌ مي‌انگارد.
 و در تمام‌ اين‌ مراحل‌ به‌ محور عشق‌ورزي‌ به‌ يكي‌ از چهارده‌ معصوم‌، همانكه‌ روح‌ سالك‌ با او احساس‌ تقرب‌ بيشتري‌ مي‌كند، تكيه‌اي‌ ناگسستني‌ دارد! چرا كه‌ شيخ‌ منزلت‌ نفساني‌ را با تكيه‌ بر قرآن‌ و حديث‌، مخصوص‌ «معصوم‌» مي‌داند كه‌ به‌ دليل‌ «عصمت‌» فاني‌ در ذات‌ حق‌ است‌ و ديگر طالبان‌ را در يك‌ دايرة‌ واحد، ملزم‌ به‌ فنا در نفس‌ «معصوم‌» مي‌انگارد و معتقد است‌ كه‌ در اين‌ دايره‌، هيچ‌ كس‌ را امتيازي‌ بر ديگري‌ نيست‌ تا ذيل‌ عنواني‌، از ديگران‌ متمايز گردد و با ايجاد تشكيلات‌ و صدرنشيني‌ بر مردم‌ از جانشيني‌ «معصوم‌» لاف‌ و دم‌ زند. از امري‌ محال‌! كه‌ فقط‌ خام‌انديشان‌ به‌ قبول‌ آن‌ سر مي‌نهند.
 وي‌ هر نوع‌ سرسپردگي‌ به‌ غير معصوم‌ را ساده‌ لوحي‌ قلمداد كرده‌ و در دايرة‌ سلوك‌ همچنانكه‌ در سطور پيشين‌ آمد، به‌ «رفاقت‌» و يكي‌ شدن‌ سالك‌ با ديگر سالكان‌ كه‌ خود نيز از آن‌ زمره‌ است‌ تكيه‌ مي‌كند و با اين‌ تمهيدات‌، سالك‌ را تمرين‌ مي‌دهد تا در دايرة‌ «يگانگي‌» با مثل‌ خود، شيوة‌ تقرب‌ و ارتباط‌ مستقيم‌ با معصوم‌ بر او آسان‌ و آسانتر شود.
 و بدينسان‌ صاحب‌ تذكره‌، همچون‌ هر عارف‌ راستين‌ ديگر، سالك‌ را بي‌واسطه‌ به‌ سوي‌ وحدت‌ با معصوم‌ و از آن‌جا به‌ سمت‌ نقطة‌ توحيد اوج‌ مي‌دهد.
 و بر موازاي‌ تطبيق‌ اينك‌ بخوبي‌ مشاهده‌ مي‌شود كه‌ چنين‌ دايره‌اي‌ هيچ‌ شباهتي‌ به‌ مثلث‌ تصوف‌ كه‌ بر اضلاعش‌ صوفيان‌ به‌ سوي‌ رأس‌ در حركتند، ندارد.
 رأس‌ يعني‌ همان‌ قطب‌، يعني‌ كسي‌ بي‌ هيچ‌ فرق‌ با ديگر كسان‌! كسي‌ كه‌ «معصوم‌» نيست‌ و نتيجتاً مصون‌ از خلاف‌ و خطا نمي‌باشد.
 و شيخ‌ كه‌ مقام‌ شامخش‌ در زمين‌ و آسمان‌ شامخترباد، در كل‌ فصول‌ كتاب‌، كاملاً منطبق‌ بر الفباي‌ محمد و آل‌ محمد منحني‌ سلوك‌ و سالك‌ و عرفان‌ و عارف‌ را به‌ گونه‌اي‌ كه‌ گذشت‌، ماهرانه‌ و مشروح‌ بيان‌ و عيان‌ مي‌سازد و نقطه‌اي‌ برآن‌ نمي‌افزايد كه‌ همان‌ نقطه‌، آغاز كژرويها و ايجاد بدعت‌ها خواهد شد و بنيان‌ و اساس‌ خانقاه‌ها، جمع‌ خانه‌ها و تشكيلات‌ بسياري‌ با نام‌ها و دامهاي‌ گوناگون‌ بر سر راه‌ خلق‌ خواهد گشت‌.
 شيخ‌ و همگنان‌ امجد و ارجمندش‌ كه‌ راستين‌هاي‌ اقليم‌ توحيد و معرفتند خوب‌ مي‌دانند كه‌ تشكيلات‌ به‌ هر نوعش‌ ارعاب‌ كننده‌ است‌ و چه‌ فرق‌ دارد در رأس‌ آن‌ چه‌ كسي‌ و در چه‌ لباسي‌ و چه‌ اسمي‌ نشسته‌ باشد و دغدغة‌ خاطر مريدانش‌ درازي‌ شارب‌ باشد يا كوتاهي‌ ريش‌!
 تأسف‌آميز آنست‌ كه‌ شخص‌ مرعوب‌ اختياري‌ در انتخاب‌ ندارد تا انگشت‌ به‌ روي‌ برتر بگذارد. و نيز اين‌ عالمان‌ اصيل‌ مكتب‌ وحي‌ محمدي‌ خوب‌ واقفند كه‌ عدم‌ ايجاد تشكيلات‌ از جانب‌ پيامبر و ائمة‌ دين‌، ريشه‌ در همين‌ مهمّ دارد كه‌ ايشان‌ خواستار امتي‌ آزاد و با اختيار بوده‌اند نه‌ آن‌كه‌ مردمي‌ هيبت‌زده‌ و ترس‌ خورده‌.
 و از همين‌ جاست‌ كه‌ راه‌ عرفان‌ از تصوف‌ جدا مي‌شود، چرا كه‌ تصوف‌ متكي‌ به‌ تشكيلات‌ است‌ و هر صوفي‌ موظف‌ به‌ حفظ‌ سلسله‌ مراتب‌ مي‌باشد.
 آن‌سوي‌ تشكيلات‌، قطب‌ است‌ و اين‌ سوي‌ تشكيلات‌، صوفي‌! و در فاصلة‌ اين‌ دو تن‌، بسيار افراد، با عناوين‌ ديگر كه‌ صوفي‌ ملزم‌ به‌ پذيرش‌ و شنودن‌ بي‌چون‌ و چرا از آنهاست‌.
 و حال‌ وقتي‌ به‌ بخش‌ پاياني‌ كتاب‌ «تذكرة‌المتقين‌» يعني‌ به‌ مراسلات‌ شانزده‌ گانة‌ حاج‌ شيخ‌ محمد بهاري‌ توجّه‌ كنيم‌، چه‌ خوب‌ تفاوت‌ ميان‌ عرفان‌ و تصوف‌ بر ما آشكار مي‌گردد.
 شيخ‌ در تمام‌ اين‌ نامه‌ها طالبان‌ حق‌ را بي‌وقفه‌ به‌ توسل‌ به‌ آن‌ معصومي‌ كه‌ سالك‌ با او احساس‌ اشتراك‌ افق‌ قلبي‌ دارد توجّه‌ و ارجاع‌ مي‌دهد و به‌ دور از هر گونه‌ تشكيلات‌ گرايي‌ و قطب‌ نمايي‌، سالكان‌ را دوست‌ يكديگر و در نهايت‌ دوست‌ خود قلمداد مي‌كند. در اين‌ نامه‌ها نوع‌ پاسخگويي‌ شيخ‌ به‌ سؤآل‌ سالكان‌ خبر از بي‌شائبه‌ترين‌ دوستي‌ها ميان‌ دو انسان‌ را مي‌دهد. دوستي‌هاي‌ ساده‌ و عميق‌ كه‌ در راستاي‌ منور خود ـ ماية‌ تأثيرپذيريهاي‌ متقابلند! نه‌ تأثير تشكيلاتي‌ مبتدي‌ از مقتدا! يا صوفي‌ از قطب‌!
 و به‌ راستي‌ چه‌ شيرين‌ و شهداگين‌ است‌ به‌ دور از هر بدعت‌ و توهّم‌، و جدا از اسارت‌ هر تشكيلات‌ و تقيّد، در دايرة‌ طلب‌؛ توسل‌ به‌ عشق‌ ـ و عشق‌ به‌ توسل‌ را دستماية‌ ارتباط‌ مستقيم‌ و بي‌واسطه‌ با معصوم‌ نمودن‌! با ديگر سالكان‌ دوست‌ بودن‌ ـ و در راستاي‌ رهوار عمل‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تا ذات‌ آن‌ يگانه‌ پرگشودن‌!
 اينك‌ پس‌ از تبيين‌ و ترسيم‌ نوع‌ ارشاد شيخ‌ در تذكره‌، جهت‌ تكميل‌ كلام‌ جا دارد نگاهي‌ نيز به‌ دو رسالة‌ نهايي‌ كتاب‌ انداخته‌، سپس‌ به‌ گزارش‌ شيوة‌ نگارش‌ مؤلف‌ كتاب‌ منيف‌ تذكرة‌المتقين‌ پرداخته‌ شود.
 شيخ‌ ذيل‌ عنوان‌ (در صفات‌ علماي‌ حقه‌) و (در اصناف‌ مغرورين‌) دو رسالة‌ معتبر و موشكافانه‌ دارد كه‌ در اولي‌ با ذكر كامل‌ اوصاف‌ علماي‌ واقعي‌ اسلام‌، در يك‌ موازنه‌ي‌ معكوس‌ با رعايت‌ ادب‌ عالمانه‌ خواننده‌ را به‌ شناخت‌ دقيق‌ از ناروحانيان‌، يا به‌ گفتة‌ مؤلف‌، «علماء سوء» كه‌ پاره‌اي‌ قابل‌ توجّه‌ از اين‌ قشر را شامل‌ مي‌شوند رهنمون‌ مي‌گردد. چرا كه‌ شيخ‌ معتقد است‌: تحصيل‌ فقه‌، مقدمة‌ عمل‌ است‌ و عمل‌، مقدمة‌ تهذيب‌ اخلاق‌ است‌ و تهذيب‌ اخلاق‌، مقدمة‌ توحيد است‌.
 و در رسالة‌ دوم‌ در راستاي‌ تشريح‌ اصناف‌ مغرورين‌ و ترسيم‌ كيفيت‌ متزلزل‌ وجودي‌ آنها، مرحوم‌ بهاري‌ ـ اين‌ بهار اخلاق‌ و ايمان‌ ـ تصاويري‌ روشن‌ از مدعيان‌ «ارشاد» در لباسهاي‌ گوناگون‌ به‌ دست‌ مي‌دهد كه‌ در تمام‌ آن‌ها تنها متصوف‌ و عارف‌ نماست‌ كه‌ در برابر خواننده‌ تكثير چهره‌ مي‌كند.
 با تحرير اين‌ مختصر دربارة‌ دو رسالة‌ پاياني‌ كتاب‌، مقدمه‌ را با توصيف‌ سبك‌ نگارش‌ و نويسندگي‌ صاحب‌ تذكره‌ به‌ آخر مي‌بريم‌.
 باري‌ تذكرة‌المتقين‌ كتابي‌ است‌ كه‌ بار مفاهيم‌ ناب‌ و معاني‌ عاليه‌اش‌، خواننده‌ را از پرداختن‌ و توجّه‌ به‌ نوع‌ نگارش‌ ـ و طراز و طرز نوشتاري‌ كتاب‌ باز مي‌دارد.
 نثر كتاب‌ نثري‌ شيرين‌ و موجز و روان‌ و بي‌ تكلف‌ است‌. و اگر چه‌ از صناعات‌ ادبي‌ عاري‌ است‌ ،ليكن‌ امتزاج‌ نثر كتاب‌ با بلاغت‌ و فصاحت‌ آيات‌ و اخباري‌ كه‌ مؤلف‌ بدان‌ها براي‌ بيان‌ مقصودش‌ توسل‌ جسته‌، بافت‌ نثرش‌ را دلنشين‌ و فاخر و يكدست‌ و به‌ هنجار نموده‌ است‌. به‌ ويژه‌ امثال‌ و حكم‌ و اشعاري‌ كه‌ گهگاه‌ به‌ زبانهاي‌ فارسي‌، عربي‌ و تركي‌ ضمن‌ گفتار و نوشتار خود در كمال‌ سادگي‌ از آن‌ها استفاده‌ كرده‌ بر ملاحت‌ و شهد كتاب‌ افزوده‌ است‌ و به‌ همين‌ لحاظ‌ مخاطب‌ ايراني‌ را كه‌ با اين‌ هر سه‌ زبان‌ تقريباً ناآشنا نيست‌ خوشايند و مطبوع‌ مي‌نمايد. براي‌ نمونه‌ مراسله‌ي‌ يازدهم‌ كتاب‌ كه‌ اوج‌ جذبه‌اي‌ عاشقانه‌، انگيزه‌ي‌ نگارش‌ آن‌ بوده‌ به‌ راستي‌ ـ و بي‌ اغراق‌ با شيواترين‌ نثرهاي‌ زبان‌ پارسي‌ هم‌ پهلو مي‌نشيند.
 سه‌ رسالة‌ متحدالموضوع‌ كه‌ پيامد رسالة‌ والاي‌ تذكرة‌المتقين‌ انتخاب‌ و ارائه‌ شده‌ است‌ از سه‌ تن‌ ديگر از صادقان‌ و برتران‌ عالم‌ معرفت‌ است‌ كه‌ تنها به‌ جهت‌ تطبيق‌ «وحدت‌ نظر» و «اتحاد روش‌» اين‌ دردانه‌هاي‌ عالم‌ عرفان‌ عرضه‌ گرديده‌ است‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌، وجهة‌ تكميلي‌ كتاب‌ را شكل‌ نمي‌دهد و به‌ منظور القاي‌ تكامل‌ مطلب‌ نبوده‌ و آن‌ را افاده‌ نمي‌كند.
 براي‌ اثبات‌ اين‌ مهم‌ به‌ نمونه‌هايي‌ كوچك‌ از دستورالعمل‌هاي‌ اين‌ بزرگان‌ ـ كه‌ كاملاً منطبق‌ با دستورالعمل‌هاي‌ صاحب‌ تذكره‌ براي‌ سالكان‌ راه‌ حق‌ و حقيقت‌ توجه‌ كنيم‌:
  قسمتي‌ از پيام‌ حاج‌ سيداحمد حائري‌ به‌ سالكان‌ راه‌ (تذكرة‌المتقين‌ صفحه‌ 160):
 ... فداي‌ حقيقتت‌ شوم‌ كه‌ از او خبري‌ نداري‌، دستورالعمل‌ آنست‌ كه‌ از خود و خودرأيي‌ دست‌ برداري‌... راه‌ نجات‌ و خلاص‌ در استغراق‌ ذكر الهي‌ و تفكّر در معرفت‌ نفس‌ و خودشناسي‌ است‌. ذكر و فكر خود راهنماي‌ تو خواهد شد.
 ... و انشاءالله‌ تعالي‌ تمام‌ مواظبت‌ بر دوام‌ توجّه‌ و توسل‌(عشق‌) به‌ حضرت‌ حجت‌ عجل‌ الله‌ فرجه‌ كه‌ واسطه‌ي‌ فيض‌ زمان‌ است‌ داشته‌، بعد از نماز، دعاي‌ «غيبت‌» و سه‌ سورة‌ توحيد، هدية‌ آن‌ بزرگوار و دعاي‌ فرج‌ را ترك‌ ننمائيد و انشاءالله‌ تمام‌ مواظبت‌ در دوام‌ طهارت‌ و... كمال‌ اهتمام‌ طالب‌ بعد از توجّه‌ به‌ حضرت‌ جل‌ و علا كه‌ تعبير از آن‌، به‌ «ذكر» مي‌شود، معرفت‌ قلب‌ و نفس‌ است‌ و..
 2ـ گوشه‌اي‌ از پيام‌ حاج‌ ملا حسينقلي‌ همداني‌ به‌ طالبين‌ راه‌ دوست‌ (تذكرة‌المتقين‌ ص‌ 177):
 ... مخفي‌ نماناد بر برادران‌ ديني‌ كه‌ به‌ جز التزام‌ به‌ شرع‌ شريف‌ در تمام‌ حركات‌ و سكنات‌ و تكلمات‌ و لحظات‌ و غيرها راهي‌ به‌ قرب‌ حضرت‌ ملك‌ الملوك‌ جل‌ جلاله‌ نيست‌ و به‌ خرافات‌ ذوقيه‌ اگرچه‌ ذوق‌ در غير اين‌ مقام‌ خوبست‌، راه‌ رفتن‌ «لايوجب‌ الا بعداً» جز دوري‌ نخواهد آورد.
 ... خلاصه‌ بعد از سعي‌ در مراقبت‌، البته‌ طالب‌ قرب‌، بيداري‌ و قيام‌ سحر را اقلاً يك‌ يا دو ساعت‌ به‌ طلوع‌ فجر مانده‌ الي‌ مطلع‌ الشمس‌ از دست‌ ندهد و نماز شب‌ را با آداب‌ و حضور قلب‌ به‌ جاي‌ آورد. دائماً با وضو باشد. بسيار ملتفت‌ باشد كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ اذيتش‌ به‌ غير نرسد و اگر بي‌مراقبت‌ مشغول‌ به‌ ذكر و فكر بشود، بي‌فايده‌ خواهد شد.
  پاره‌اي‌ از پيام‌ حاج‌ محمدبيدآبادي‌ به‌ سالكين‌ الي‌ الله‌ (تذكرة‌المتقين‌ ص‌ 202):
 ... بايد اول‌ از مرشد كل‌ و هادي‌ سبل‌، هدايت‌ جسته‌، دست‌ تولا به‌ دامن‌ متابعت‌ ائمة‌ هدي‌ عليهم‌ السلام‌ زده‌، پشت‌ پا بر علايق‌ دنيا زني‌ و تحصيل‌ عشق‌ مولي‌' نمايي‌.
 عشق‌ مولي‌' كي‌ كم‌ از ليلا بود محو گشتن‌ بهر او اولي‌ بود
  حاصل‌ عشق‌ همين‌ بس‌ كه‌ اسير غم‌ او دل‌ به‌ جايي‌ ندهد، ميل‌ به‌ جايي‌ نكند
 پس‌ هموم‌ خود را همّ واحد ساخته‌، به‌ قدم‌ جدّ و جهد تمام‌، پاي‌ در جاده‌ شريعت‌ گذارد و تحصيل‌ ملكة‌ تقوي‌ نمايد. يعني‌ پيرامون‌ حرام‌ و مشتبه‌ به‌ قدر مقدور نگردد. واجب‌ و مستحب‌ فروگزار ننمايد تا به‌ مرور روح‌ قدسي‌ قوت‌ گيرد و شرح‌ صدري‌ به‌ هم‌ رساند و پيوسته‌ نور عبادات‌ بدني‌ با نور ملكات‌ نفسي‌ تقويت‌ يكديگر نموده‌، نور عَلي‌' نور شود.
 باري‌... براي‌ رهيافت‌ به‌ انديشه‌هاي‌ همبافت‌ اين‌ بزرگان‌ كه‌ به‌ شيوه‌اي‌ نظام‌ يافته‌ مأخوذ از طريقت‌ علوي‌ است‌. كافيست‌ فقط‌ به‌ قرآن‌ و حديث‌ مراجعه‌ كرد و روش‌ ايشان‌ را جدا از جرم‌ و ثقل‌ بدعت‌ها با سنت‌ لواداران‌ معصوم‌ تشيع‌ مطابقت‌ داد و مشاهده‌ كرد كه‌ چنين‌ عرفان‌ ناب‌ و خالص‌، عرفانيست‌ كه‌ تا رساندن‌ طالب‌ و سالك‌ به‌ ذات‌ حق‌ از ارائة‌ هيچ‌ پاسخي‌ در نمي‌ماند و از هيچ‌ حركتي‌ براي‌ آگاه‌ نمودن‌ رهروان‌ از كنه‌ حقايق‌ هستي‌ عاجز نيست‌. چرا كه‌ اين‌ عرفان‌ ـ بي‌هيچ‌ تأويل‌ و توجيه‌ و بدون‌ واسطه‌ و وسيله‌، ريشه‌ در روش‌ و كنش‌ معصومين‌ مصون‌ از خطا دارد.
 اينك‌ در پايان‌ كلام‌ با ارائه‌ي‌ نمونه‌هاي‌ بالا در جهت‌ اثبات‌ «اتحاد نظر» و «وحدت‌ روش‌» اين‌ راستان‌ مكتب‌ نبوي‌ و اين‌ خاصان‌ شيوه‌ي‌ علوي‌ خاضعانه‌ بر اين‌ اقرارم‌ كه‌: نوشتن‌ درباره‌ي‌ اين‌ فرزانگان‌ اقليم‌ علم‌ و عرفان‌، بهانه‌ و زمينه‌اي‌ است‌ مساعد، تا از عشق‌ و عاشقان‌ ـ و وصل‌ و واصلان‌ آن‌ ذات‌ گرامي‌ حرفي‌ زده‌ باشيم‌. كه‌ گفتن‌ در مورد ره‌يافتگان‌ راستين‌ منزل‌ «دوست‌» گفتن‌ از بود و نمود «او» »ست‌.

 

 
هیچ دردی
        بی تسکین

هیچ سنگی
            بی آواز

وهیچ لحظه ای
  بدون معجزه نیست

گاه
 که به عشق ایمان داری

۞۞۞

به ارتفاع بیدار عشق
 آویخته ام
تا انسان
     از خواب اعماق
                      برخیزد
وخویش را
         تا بی نهایت خدا
                     باورکند

 
www.easy-hit-counter.com
 

صفحه اصلی - آشنائی - کتاب نثر - کتاب شعر - کتابهای در دست چاپ - کلامی و پیامی- صاعدی و دیگران - تماس با ما - خدمات كارشناسي

تاريخ انتشار 1387- بروز شده : تابستان91 - حقوق سایت محفوظ و متعلق به صاحب سایت است - انتقال مطالب سایت با ذکر ماخذ آزاد است
نرم افزاری سایت : موسسه کبوتر